گروه خونشناسی و بانکخون، دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی ، David_5980@yahoo.com
چکیده: (5799 مشاهده)
سابقه و هدف:مقاومت به داروهایشیمیدرمانی یکی از مهمترین معضلات درمانی بیماران مبتلاء به لوسمی لنفوبلاستیک حاد (ALL) میباشد. اختلال در مسیرفسفاتیدیلاینوزیتول-3 کیناز(PI3K) و همچنین ارتباط آن با بروز پدیده مقاومت باعث شده که مهارکنندههای این مسیر، خصوصاBuaprlisibبه عنوان یکی از امیدبخشترین داروهای درمان سرطان معرفی شوند. هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر مهار مسیر PI3K/Akt توسط داروی Buparlisib در کاهش بقا و همچنین القاء آپوپتوز در سلولهایNalm-6میباشد.
مواد و روشها:در این مطالعه تجربی، جهت سنجیدن اثرBuparlisib بر فعالیت مسیر PI3K/Akt در سلولهایNalm-6، میزان فسفریلاسیون Akt توسط وسترنبلات مورد ارزیابی قرار گرفت. جهت بررسی اثر سایتوتوکسیک این مهارکننده، سلولهای Nalm-6 با غلظتهای مختلف Buparlisib (4-0/5 میکرومولار) در زمان های 24، 36 و 48 ساعت تیمار شدند و سپس فعالیت متابولیک، القاء آپوپتوز و میزان تغییر بیان ژنهای دخیل در آپوپتوز توسط آزمونهای MTT، رنگآمیزی Annexin/PI و Rq-PCR مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافته ها:نتایج نشان میدهد که مهار مسیر PI3K/Akt توسط Buparlisib، از طریق کاهش p-Aktباعث اعمال اثر سایتوتوکسیک در سلولهای Naml-6 به صورت وابسته به دوز و زمان میشود. همچنین، نتایج بیانگر آن است که احتمالاً تاثیر ضدلوسمیک Buparlisib از طریق افزایش تقریباً 17 برابری سلولهای آپوپتوز شده(0/001p≤)، و افزایش بیان mRNAژنهای پروآپوپتوتیک صورت میگیرد (0/01p≤).
نتیجه گیری:نتایج مطالعه نشان داد که Buparlisib فعالیت ضدتوموری بر روی سلولهای Nalm-6 باشددارد و می توان از آن به عنوان داروی امیدبخش در درمان ALL استفاده کرد.
Sadri M, Safaroghli Azar A, Kazemi A, Hamidpour M, Allahbakhshian Frasani M, Bashash D. Apoptotic Effect of Phosphatidylinositol 3-Kinase Inhibition on Acute Lymphoblastic Leukemia Cells Using Buparlisib . J Babol Univ Med Sci 2017; 19 (5) :7-13 URL: http://jbums.org/article-1-6586-fa.html
صدری محمدرضا، صفراوغلی آذر آوا، کاظمی علیرضا، حمیدپور محسن، اله بخشیان فارسانی مهدی، بشاش داود. اثر آپوپتوتیک مهار فسفاتیدیلاینوزیتول-3 کیناز با استفاده از بوپارلیسیب در رده سلولی لوسمی لنفوبلاستیک حاد . مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی بابل. 1396; 19 (5) :7-13