مرکز تحقیقات بیماریهای قلب و عروق، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گیلان ، marjanmahdavi60@gmail.com
چکیده: (6008 مشاهده)
سابقه و هدف:تغذیه نادرست یکی از عوامل خطر بیماریهای قلبی است و هرگونه تغییر در عادات غذایی می تواند در پیشگیری و کنترل بیماریهای قلبی مفید باشد. لیکن پیش از هرگونه مداخله تغذیه ای لازم است دورنمایی از عادات غذایی افراد در دست باشد. هدف از این مطالعه بررسی میزان پیروی از برنامه غذایی صحیح و برخی عوامل موثر بر آن در افراد ساکن شمال ایران می باشد. مواد و روش ها: این مطالعه مقطعی بر روی 550 فرد دارای فاکتورهای خطر قلبی مراجعه کننده به بیمارستان حشمت رشت صورت گرفت. فاکتورهای خطر و شاخصهای مورد مطالعه با استفاده از پرسشنامه های طراحی شده و بررسی پرونده پزشکی و ارزیابی میزان تبعیت از برنامه غذایی با استفاده از پرسشنامه ( Mediterranean Diet Adherence Screener (MDASکه با توجه به فرهنگ مردم ایران بومی شد، جمع آوری گردید. امتیاز پرسشنامه تغذیه بین 0-14 می باشد. امتیاز0-5 پیروی نامناسب، امتیاز 6-9 پیروی متوسط و امتیاز 10 و بالاتر پیروی غذایی بالا (الگوی غذایی سالم) می باشد. یافته ها:میانگین سنی افراد0/38±58 سال بود. 71/4 درصد دچار اضافه وزن و چاقی بودند. میانگین نمره تبعیت غذایی 0/07±5/76 محاسبه شد. 43 % افراد تبعیت نامناسب، 55% تبعیت متوسط و فقط 2% تبعیت غذایی بالا داشتند. میزان تبعیت از رژیم غذایی در مردان به طور معنی داری بهتر از زنان بود(0/001p=). افراد ساکن مناطق روستایی و افراد دارای تحصیلات بالاتر به طور غیر معنی داری تبعیت غذایی نامناسب تری داشتند. نتیجه گیری: علی رغم دسترسی داشتن به مواد غذایی مفید در شمال ایران، الگوی غذایی افراد نامناسب براورد گردید. لذا آموزش در خصوص اصلاح برنامه غذایی و گرایش به سمت پیروی از الگوی غذایی مدیترانه که شباهت زیادی به فرهنگ غذایی مردم شمال ایران دارد، پیشنهاد می گردد.
Mahdavi-roshan M, Salari A, Ggholipour M, Naghshbandi M. Dietary Adherence in People with Cardiovascular Risk Factors Living in Northern Iran
. J Babol Univ Med Sci 2017; 19 (10) :62-68 URL: http://jbums.org/article-1-6846-fa.html
مهدوی روشن مرجان، سالاری ارسلان، قلی پور محبوبه، نقشبندی مونا. میزان تبعیت از رژیم غذایی در افراد دارای فاکتورهای خطر قلبی عروقی ساکن شمال ایران . مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی بابل. 1396; 19 (10) :62-68