گروه مهندسی بهداشت محیط، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایران ، mybb123@yahoo.com
چکیده: (4985 مشاهده)
سابقه و هدف: فتالیکاسید دارای سمیت بالا و قابلیت تجزیهپذیری کم میباشد که تصفیه فاضلاب حاوی این ماده را به منظور جلوگیری از مخاطرات بهداشتی و زیست محیطی، در اولویت قرار داده است. این مطالعه به منظور بهینه سازی فرآیندUV/Na2S2O8/Fe2+ برای حذف فتالیک اسید از محلول های آبی توسط روش سطح پاسخ انجام گرفته است. مواد و روشها: این مطالعه تجربی در مقیاس آزمایشگاهی و بطور سنتتیک در راکتوری استوانهای شکل حاوی یک عدد لامپ UV-C با قدرت 16 وات انجام شد. تأثیر متغیرهای pH محلول (11-3)، زمان واکنش (60-0 دقیقه)، غلظت پرسولفات (0/5-0/1 میلی مول در لیتر)، غلظت آهن (0/2-0/1 میلی مول در لیتر) و غلظت اولیه فتالیک اسید (50-5 میلیگرم در لیتر) بر کارایی فرآیند با روش سطح پاسخ (روش باکس بانکن) مورد ارزیابی قرار گرفت. غلظت باقیمانده فتالیک اسید توسط دستگاه HPLC در طول موج 254 نانومتر تعیین شد. یافته ها: راندمان حذف فتالیک اسید با افزایش pH و زمان واکنش افزایش یافت. بالاترین راندمان حذف فتالیک اسید در 11pH=، زمان تماس 60 دقیقه، پرسولفات 0/3 Mmol/l و غلظت آهن 0/15 Mmol/l و غلظت فتالیک اسید mg/l 5، معادل 98 درصد حاصل شد. فرآیند حذف فتالیک اسید از سنتیک درجه اول (0/9766R2=) تبعیت می کند. تأثیر تمامی پارامترهای مورد مطالعه بر روی راندمان حذف فتالیک اسید معنی دار بدست آمدند. نتیجه گیری: نتایج بهدستآمده نشان داد که فرآیند UV/Na2S2O8/Fe2+برای حذف فتالیک اسید از محیطهای آبی، بازده بالایی دارد. این موضوع مؤید کارایی قابلقبول روش مذکور در حذف فتالیک اسید میباشد.
Yegane badi M, Fallah Jokandan S, Esrafili A, Yousefzadeh S, Ahmadi E, Azari A, et al . Optimization of Advanced Oxidation Process Based on Persulfate (Uv/Na2s2o8/Fe2+) for Phthalic Acid Removal from Aqueous
Solutions with Response Surface Methodology
. J Babol Univ Med Sci 2018; 20 (2) :13-21 URL: http://jbums.org/article-1-6802-fa.html
یگانه بادی مجتبی، فلاح جوکندان سودا، اسرافیلی علی، یوسف زاده سمیرا، احمدی احسان، آذری علی، و همکاران.. بهینه سازی فرآیند اکسیداسیون پیشرفته بر پایه پرسولفات (UV/Na2S2O8/Fe2+) برای حذف فتالیک اسید از محلولهای آبی توسط روش سطح پاسخ. مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی بابل. 1396; 20 (2) :13-21